نیگا نکن

+چی عجیب بود؟؟

- اینکه گریه کردی دیگه.آخه خودت همیشه میگفتی من برای هیچکس گریه نمی کنم.دروغ می گفتی دیگه. اون روز گریه کرده بودی ولی هیچوقت نفهمیدم چرا.دوست داشتم بپرسما اما یه چیزی بهم میگفت مهم نیست.

+ آره چیز مهمی نبود.

- همون چیزی که هیچوقت مهم نبود ...

+خب؟

- هیچی بابا بیخیال.نیگا ...نه نه نیگا نکن

+دوستدارم نگاه کنم.

- همینه دیگه .تو دوست نداری نیگا کنی تو دوست داری از من همون آدم گذشته رو بسازی. ولی میدونی چیه؟ من هنوز یادمه کنار درخت انگور چیا بهم گفتی.تو یادته؟

+ بس کن دیگه نیومدم اینجا که از گذشته حرف بزنم اومدم که بمونم.

- گذشته... نه بابا اینا همش حاله.نیگا 15سال گذشته ولی تو تکون نخوردی .میبینی یه گذشته یکسان چقدر یه حال متفاوت میتونه داشته باشه؟نگو اومدی بمونی خوشم  نمیاد.

+خب چرا؟

- چون تو آدم موندن نیستی...