ما تازه از مشهد برگشتیم . (زیارت قبول) عمم که مامانم خیلی باهاش رودرواسی داره بهش زنگ زده بعد از احوال پرسی عمم به مامانم گفت : شب خونه هستید مزاحمتون بشیم ؟ مامانه منم که خیلی هول کرده بود گفت : بعله مزاحم بشید قدمتون روی چشم!!!!
.
قیافه من :)))))))
قیافه ممانم قبل از فهمیدن ماجرا :)))))))
قیافه مامانم بعد از فهمیدن ماجرا :IIIIIIII
قیافه عمم :()()()()
.
.
.
هیچی دیگه بقیشو خودتون تصور کنید....