نرگس چهار راه ها

ساخت وبلاگ

گل نگاهی به دستهایش انداخت،خجالت ها کشید.آن دست های کوچک اما زخم شده از بازی نابرابر روزگار.با خود گفت،نرگس شاید تنها دختری در این شهر است که از گل نفرت دارد.اما،نرگس ساعت ها در کنار خیابان به چراغ قرمزهای چهار راه چشم می دوخت تا که شاید گل هایش را تا شب نشده به دست فراموشی بسپارد. گل خبر نداشت نرگس عاشق زخم های دستش است.زندگی می کند با همین خارها،باهمین ناجوان مردی ها.نرگس، بخند ،عاشق بمان و اشک بریز که دنیای ما همه ی نرگس ها را بی گناه دفن خواهد کرد.

بشریت انگ پستی را همچون گوشواره ای بدلی قرن هاست که با خود به یدک می کشد و این تو هستی که به سخره گرفته ای تمام جنگ های زمانه را.

 

باشگاه دیدگاه...
ما را در سایت باشگاه دیدگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : didgah555cluba بازدید : 32 تاريخ : دوشنبه 5 تير 1396 ساعت: 23:01